با کلیک بر روی تصویر، مطلبی دیگر مرتبط با موضوع، در دسترس شما خواهد بود.در شرایطی که در شمال استان سیستان و بلوچستان، زندگی بیش از نیممیلیون تن از مردم شهرهای سیستان و زاهدان به آب رودخانهی هیرمند گره خورده و تامین آن در گرو تصمیم دولت مستقر در کشور افغانستان است، در جنوب این استان نیز در چند قدمی دریای عمان، مردم حال و روز خوشی ندارند و در کنار دریا، مردم آن منطقه با لبانی تشنه از آب هوتکها مینوشند که افزون بر آلودگی و غیربهداشتی بودن، خطر جانیِ حملهی حیوانات وحشی همچون گاندوها آنها را تهدید میکند. در این شرایط، با کمال تعجب علیرغم پیشنهاد و طرح موضوع و پیگیری آن از سالهای ۱۳۸۵ به بعد توسط دستگاههای متولی، مسیر خط انتقال آب که قرار بود پس از سیراب نمودن شهرها و روستاهای استان و تامین آب صنعت این استان به سمت استانهای خراسان جنوبی و رضوی امتداد یابد، به دلایل مالی و اعتباری دولت و عدم سرمایهگذاری از سوی صنایع کوچک استان، خط انتقال از مسیر سیستان و بلوچستان حذف و از استانهای هرمزگان و کرمان به سمت استانهای خراسان جنوبی و رضوی تغییر مسیر یافت.
حال در شرایطی که استان سیستان و بلوچستان پایینترین شاخص دسترسی به شبکهی آب میان ۳۱ استان ایران را دارد و سالهاست از یک بیآبی فراگیر رنج میبرد و بیش از ۲۵۰ هزار نفر از مردمان این استان با سقایی آبرسانی میشوند و آب آشامیدنی شهرهای زاهدان و سیستان با بیش از نیممیلیون نفر جمعیت وابسته به چاهنیمههای سیستان و آورد رودخانهی هیرمند است، حذف مسیر خط انتقال از آب از دریای عمان چه به قیمتی؟
از طرفی طی سالهای متمادی استان سیستان و بلوچستان به دلایل متعددی از ایجاد و توسعهی صنایع بزرگ بازمانده است، تا جایی که اکنون نمیتواند منابع مالی این طرح بزرگ را تامین نماید. در حالی که این استان علیرغم برخورداری از صنایع معدنی و بازار توانمند در زمینهی صادرات به کشورهای شرق آسیا، سهمی در این بخش نیز ندارد و از نبود صنعت و تجارت و اشتغال و کارآفرینی رنج میبرد که ماحصل بیتوجهی به صنایع و تجارت این استان است. متاسفانه انتقال آب از منبع پایداری به نام دریای عمان به دلیل نبود سرمایهگذار صنایعی که در استان وجود ندارد، محروم گردیده است. پرسش اینجاست که سیستان و بلوچستان مظلوم تشنه بماند تا صنعتی راه بیفتد، یا آبی برقرار گردد تا صنعتی در آن استان ایجاد شود؟
|
|